فروغ جمالت نظر برنتابد
فروغ جمالت نظر برنتابد
فروغ جمالت نظر برنتابد
فروغ جمالت نظر برنتابد
فروغ جمالت نظر برنتابد
فروغ جمالت نظر برنتابد
فروغ جمالت نظر برنتابد
فروغ جمالت نظر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
صفات خیالت خبر برنتابد
به کوی تو از زحمت عاشقانت
به کوی تو از زحمت عاشقانت
به کوی تو از زحمت عاشقانت
به کوی تو از زحمت عاشقانت
به کوی تو از زحمت عاشقانت
به کوی تو از زحمت عاشقانت
به کوی تو از زحمت عاشقانت
به کوی تو از زحمت عاشقانت
نسیم سحرگه گذر برنتابد
نسیم سحرگه گذر برنتابد
نسیم سحرگه گذر برنتابد
نسیم سحرگه گذر برنتابد
نسیم سحرگه گذر برنتابد
نسیم سحرگه گذر برنتابد
نسیم سحرگه گذر برنتابد
نسیم سحرگه گذر برنتابد
به بازار تو مشتری بی بصر به
به بازار تو مشتری بی بصر به
به بازار تو مشتری بی بصر به
به بازار تو مشتری بی بصر به
به بازار تو مشتری بی بصر به
به بازار تو مشتری بی بصر به
به بازار تو مشتری بی بصر به
به بازار تو مشتری بی بصر به
که جانان خریدن بصر برنتابد
که جانان خریدن بصر برنتابد
که جانان خریدن بصر برنتابد
که جانان خریدن بصر برنتابد
که جانان خریدن بصر برنتابد
که جانان خریدن بصر برنتابد
که جانان خریدن بصر برنتابد
که جانان خریدن بصر برنتابد
بلائی که از عشقت آمد به رویم
بلائی که از عشقت آمد به رویم
بلائی که از عشقت آمد به رویم
بلائی که از عشقت آمد به رویم
بلائی که از عشقت آمد به رویم
بلائی که از عشقت آمد به رویم
بلائی که از عشقت آمد به رویم
بلائی که از عشقت آمد به رویم
قضا برنگیرد قدر برنتابد
قضا برنگیرد قدر برنتابد
قضا برنگیرد قدر برنتابد
قضا برنگیرد قدر برنتابد
قضا برنگیرد قدر برنتابد
قضا برنگیرد قدر برنتابد
قضا برنگیرد قدر برنتابد
قضا برنگیرد قدر برنتابد
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
به هر زشتی از عشق تو برنگردم
که از عشق خوبان حذر برنتابد
که از عشق خوبان حذر برنتابد
که از عشق خوبان حذر برنتابد
که از عشق خوبان حذر برنتابد
که از عشق خوبان حذر برنتابد
که از عشق خوبان حذر برنتابد
که از عشق خوبان حذر برنتابد
که از عشق خوبان حذر برنتابد
برآنی که خونم بریزی و سهل است
برآنی که خونم بریزی و سهل است
برآنی که خونم بریزی و سهل است
برآنی که خونم بریزی و سهل است
برآنی که خونم بریزی و سهل است
برآنی که خونم بریزی و سهل است
برآنی که خونم بریزی و سهل است
برآنی که خونم بریزی و سهل است
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
چه عاشق بود کاینقدر برنتابد
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
مکن هیچ تقصیر در کشتن من
که کار عزیزان خطر برنتابد
که کار عزیزان خطر برنتابد
که کار عزیزان خطر برنتابد
که کار عزیزان خطر برنتابد
که کار عزیزان خطر برنتابد
که کار عزیزان خطر برنتابد
که کار عزیزان خطر برنتابد
که کار عزیزان خطر برنتابد
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
به بوسه لبت را کند رنجه نی نی
که درد سر او نظر برنتابد
که درد سر او نظر برنتابد
که درد سر او نظر برنتابد
که درد سر او نظر برنتابد
که درد سر او نظر برنتابد
که درد سر او نظر برنتابد
که درد سر او نظر برنتابد
که درد سر او نظر برنتابد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
به کامت ز تنگی سخن در نگنجد
میان تو جان را کمر برنتابد
میان تو جان را کمر برنتابد
میان تو جان را کمر برنتابد
میان تو جان را کمر برنتابد
میان تو جان را کمر برنتابد
میان تو جان را کمر برنتابد
میان تو جان را کمر برنتابد
میان تو جان را کمر برنتابد
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان و سر تو که خاقانی از تو
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
به جان گر کنی حکم سر برنتابد
سگ توست خاقانی اینک به داغت
سگ توست خاقانی اینک به داغت
سگ توست خاقانی اینک به داغت
سگ توست خاقانی اینک به داغت
سگ توست خاقانی اینک به داغت
سگ توست خاقانی اینک به داغت
سگ توست خاقانی اینک به داغت
سگ توست خاقانی اینک به داغت
چنان دان که داغ دگر برنتابد
چنان دان که داغ دگر برنتابد
چنان دان که داغ دگر برنتابد
چنان دان که داغ دگر برنتابد
چنان دان که داغ دگر برنتابد
چنان دان که داغ دگر برنتابد
چنان دان که داغ دگر برنتابد
چنان دان که داغ دگر برنتابد